اگه بابای یه دختر بچه ی 5 ساله ی پر حرف باشی
شانس اینو داری که تو یه روز بهاری
که پشت رل نشستی
و تو خیابونای پر تردد و شلوغ رانندگی میکنی
دختر 5 ساله ی تپل مپل سبزه رو
با موهای مشکی زاغ که دم اسبی بسته
و مو های جلوی سرشو با یه پنس صورتی بالای سرش جمع کرده
بشینه کنارت و تماما روش به تو باشه
و مدام و یک ریز حرف بزنه از عروسکی که دیروز تو مغازه دیده و به دلش نشسته
و هر 10 دقیقه هم بگه : بابا جون حواست به من هست؟؟
و تو هم بگی: آره بابا جون بگو
و اونم با شیرین زبونی بگه : من که نمیگم برام بخری فقط دارم تعریف میکنم
با اون دستای ریزه میزش هم که نامرتب به ناخونای کوچولوش لاک قرمز زده
سعی کنه به تعریفش جذابیت بده
وقتی بردیش همون مغازه و همون عروسکو براش خریدی
گردنتو میگیره و یه بوس گنده تحویلت میده و میگه :
تو بهترین بابای دنیایی
و تو خدا رو شکر میکنی که شدی بابای یه دختر بچه ی پر حرف شیطون
این الان نوشته خودت بود...
آره مشکلیه ؟
آخی خیلی قشنگ بود
مرسی
سلام وایسا وایسا یه دقه وایسا...!
تو همون خانم غرغروی خودمونی؟!
یعنی همونی که از قدیم بود؟ تو وب نیما؟! عاره؟ خودتی؟؟؟
من نمیدونم تو کی هستی به جز من خانوم غرغروی دیگه ای نبود
این وبو زدم که نوشته هامو توش بنویسم